کومه له و منصور حکمت :
منصور حکمت در دو دوره !
تحلیلی مارکسیستی یا یک سیاست چرتکه اندازانه؟
آذر ماجدی
اخیرا تعدادی از رهبری حزب کمونیست ایران و کومه له سازمان کردستان این حزب، به نقد منصور حکمت از سوراخ نقد جریانات دیگر پرداخته اند. نقد می تواند موثر و پیشبرنده باشد و ما، همچون خود منصور حکمت، از چنین نقدهایی استقبال می کنیم. اما مساله اینجاست که نقد این رهبران کومه له از اساس فرصت طلبانه و مصداق این ضرب المثل معروف است: "خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثریا می رود دیوار کج." مدتی پیش هلمت احمدیان در نقد محفل ایرج آذرین و رضا مقدم، فرمانش منحرف شد و سر از نقد منصور حکمت درآورد. خواننده هاج و واج می ماند که چگونه نقد دوستان پیشین حزب شان، که آثارشان را در کومه له جزو لیست خواندنی ها قرار داده بودند و تزهایش را در نقد کمونیسم کارگری منصور حکمت استفاده می کردند، به نقد منصور حکمت ختم می شود؟ یک توضیح تاریخی برای روشن شدن برخی ابهامات لازم است.
حزب و قدرت سیاسی بی تقصیر است !
ایرج آذرین از همان ابتدای تشکیل حزب کمونیست کارگری قهر کرد و رفت. اولین روز اولین پلنوم بعد از اولین کنگره حزب کمونیست کارگری آخرین باری بود که ایرج آذرین در هیچ جلسه حزبی و فعالیت حزبی شرکت کرد. پیش نویس اساسنامه اش را نقد کردند، به او برخورد و رفت و پشت سرش را هم نگاه نکرد. اما او هم فرصت طلبانه بعد از عروج جنبش دوم خرداد که باعث شد فیل بخشی از کادرهای حزب یاد هندوستان کند، جلوی صف آمد تا استعفا نامه ای را که ۵ سال پیش ننوشته بود، بنویسد و یارگیری کند. رضا مقدم نیز در میان آن کادرهایی بود که عروج دو خرداد یاد کارگران انداختش، این شرایط سیاسی با یک سری مسائل شخصی - رقابتی درون حزبی او را به ادامه فعالیت "بطرق دیگر" رهنمون شد. اینها با شعار کارگر - کارگری رفتند تا شانس خود را در شرایط عروج دو خرداد بیازمایند. طی این سیزده سال فعالیت بطرق دیگر جزء تنهایی و انزوا ثمر دیگری عایدشان نشده است. نسیم "جامعه مدنی" دو خرداد اینها را هوایی کرد و برد. اما ژست تئوریک شان نقد تز "حزب و قدرت سیاسی" منصور حکمت و پیوند با طبقه کارگر بود .
جالب اینجاست که ژست تئوریک این جریان که در نقدشان هلمت احمدیان نقبی به کمونیسم کارگری و منصور حکمت زده بود، الهام عضو دیگر رهبری کومه له برای نقد منصور حکمت شد. اینبار محمد نبوی به بهانه نقد کورش مدرسی و حزب حکمتیست به نقد منصور حکمت پرداخته است. او هم ظاهرا در نقد تز حزب و قدرت سیاسی منصور حکمت می نویسد، یعنی همان تزی که دوستان قدیمی شان بعدا بعنوان بهانه جدایشان اعلام کردند، اما تنها نقدی که ما در این نوشته طولانی می خوانیم چنین است: "تزهای "حزب و قدرت سیاسی" و "حزب و جامعه" که در تقابل با مبانی یک استراتژی سوسیالیستی و اصل مارکسیستی خود رهائی طبقه کارگر قرار دارد." (محمد نبوی، "در بر روی همان پاشنه می چرخد"، نشریه جهان امروز ۲۸۸، خط تاکید از خود متن است . )
عبارت تز حزب و قدرت سیاسی بارها و بارها در این نوشته تکرار می شود، نویسنده مقاله تا آنجا پیش می رود که منصور حکمت را بر اساس این تز به جوان و پیر تقسیم می کند، اما تمام نقدی که بر این تز "شیطانی" ارائه می شود همین جمله هیچ نگو است. ما اینجا قصد پلمیک با آقای نبوی در مورد "مبانی یک استراتژی سوسیالیستی" و "اصل مارکسیستی خود رهایی طبقه کارگر" را نداریم. صرف ذکر تعبیر غیر مارکسیستی ایشان از سوسیالیسم، تفاوت از زمین تا آسمان کمونیسم مارکسی منصور حکمت را با بینش "ماتریالیسم تاریخی" از نوع استالین اینها بیان می کند. زمانی که هدف دو تا است، نیازی به پلمیک درباره استراتژی رسیدن به هدف باقی نمی ماند .
"سوسیالیسم یک شیوه از شیو ه های مناسبات تولیدی است. در این شیوه تولیدی اگر طبقه کارگر کنترل تولید و سیاست جامعه را در دست داشته باشد و تولید را براساس رفاه جامعه سازمان دهد، سوسیالیسم قابل تحقق است." (همانجا) همین تعبیر غیرمارکسیستی از سوسیالیسم بنظرم کافیست تا دنبال نقد عمیقتری از تز حزب و قدرت سیاسی نگردیم. زمانیکه درک از سوسیالیسم یک درک رفرمیستی و سرمایه داری دولتی باشد، روشن است که "مبانی یک استراتژی سوسیالیستی" نزد ایشان بر چه مبانی ای استوار است. باید به رفیق نبوی گفت که دوست عزیز سوسیالیسم یک شیوه تولیدی نیست که طبقه کارگر در آن کنترل تولید و سیاست جامعه را بدست دارد؛ سوسیالیسم جامعه ای است که در آن مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و مبادله ملغی شده است، کار مزدی در آن لغو گشته است؛ دیگر نه طبقه کارگر و نه بورژوازی محلی از ارعاب ندارد؛ جامعه ای است که توسط نظام شورایی اداره می شود.
جالب است که ایشان نوشته های منصور حکمت در رابطه با مساله شوروی را بعنوان یکی از "خدمات ارزندهء" منصور حکمت به جنبش کمونیستی یاد می کند، اما ظاهرا یا بخود زحمت مطالعه آنها را نداده است و یا همانگونه که مباحث حزب و قدرت سیاسی را دنبال کرده آن مباحث را نیز مطالعه کرده است. تز اصلی این مباحث بر این متکی است که دولت کارگری در شوروی بر سر مساله اقتصادی شکست خورد. بیک معنا عملا سرمایه داری دولتی را بعنوان سوسیالیسم جا زد. همین کاری که محمد نبوی در این نوشته انجام داده است .
برخورد دو گانه به منصور حکمت
اما چرا این عضو رهبری کومه له این نقد را لازم دیده است. نقدی که انصافا باید اذعان کرد در سنت این حزب بی سابقه است. چه شده است که بیست سال پس از جدایی منصور حکمت از حزب کمونیست ایران، یکی از رهبران کومه له بفکر قدردانی از خدمات برجسته منصور حکمت به جنبش کمونیستی افتاده است؟ ابتدا از زبان محمد نبوی بشنویم :
"دقت در اندیشه های مکتوب و پراتیک مشهود منصور حکمت در طول حیات (متأسفانه) کوتاهش نشان ازاین واقعیت دارد، که باید بین دیدگاه های نظری و سیاست و پراتیک منتج از آنها در دو دوره از حیات مبارزاتی منصور حکمت تمایز کامل قائل شد. در دوره اول، منصور حکمت با تحلیل مارکسیستی زیربنای اقتصادی جامعه ایران، نقد دیدگاه "بورژوازی ملی و مترقی" از زوایه منافع مستقل طبقه کارگر، نقد سوسیالیستی پوپولیسم حاکم بر چپ ایران، نقد سبک کار پوپولیستی، وارد شدن به پروسه تشکیل حزب کمونیست ایران و تلاش های ارزنده ای که در این زمینه انجام داد، نظریه دولت در دوره های انقلابی، سیاست ها و جهت گیری هایش در این راستا که حزب کمونیست ایران به بخشی از جنبش کارگری ایران تبدیل شود و ... خدمات شایانی به جنبش کمونیستی ایران، به کومه له و حزب کمونیست ایران و جنبش انقلابی مردم کردستان نمود. علیرغم هرگونه انتقادی که به این یا آن گوشه از دیدگاه های نظری و پراتیک منصورحکمت در این دوره وارد باشد خدمات ارزنده وی برای هر ناظر اندک منصفی غیرقابل انکار است ."
این اولین بار است که یک عضو رهبری این حزب در یکی از نشریات رسمی و در سایت رسمی این حزب این چنین از نقش منصور حکمت تا زمان جدایی از حزب کمونیست ایران قدردانی می کند و تا آنجا پیش می رود که مدعی می شود: "خدمات ارزنده وی برای هر ناظر اندک منصفی غیر قابل انکار است." جالب توجه است. این میزان پیشروی را باید به این حزب تبریک گفت. زیرا خود باین ترتیب اذعان کرده اند که تاکنون تا چه میزان "غیرمنصف" بوده اند. زمانیکه خواندن نوشته های او را در مقرشان در کردستان عراق ممنوع کرده بودند؛ زمانیکه با چراغ قوه دنبال طرفداران منصور حکمت و کمونیسم کارگری در تشکیلاتشان می گشتند؛ در آن زمان کسی خدمات ارزنده منصور حکمت را به آنها ظاهرا یادآوری نکرده بود .
آیا این یک الهام نهانی است؟ نتیجه تامل و تعمق و مطالعه است؟ یا نتیجه یک چرتکه اندازی خردبورژوا مابانه در عرصه سیاست؟ کاری که احزاب چپ سنتی و نیروهای خرده بورژوا و ناسیونالیست در آن تبحر خاصی دارند. بنظر من شق آخر را باید در توضیح این تغییر موضع از جانب رهبری کومه له در نظر گرفت. همین چند ماه پیش بود که ابراهیم علیزاده دبیر اول این حزب جنگ با حزب دموکرات کردستان را بر سر "دموکراسی" اعلام کرد. این موضع هنوز موضع رسمی این حزب است. همان زمان ما این سیاست را نقد کردیم. از آنها خواستیم یا رسما سیاست ها و مصوبه وقت را پس بگیرند، یا تناقض این موضع را با آن سیاست ها توضیح دهند. جواب اصولی، سیاسی و معقولی از آنها نگرفتیم. اما اکنون محمد نبوی اعلام می کند :
"بعنوان مثال قطعنامه درباره: استراتژی ما در کردستان مصوب کنگره ششم کومه له، سازمان کردستان حزب کمونیست ایران ، اگرچه پیش نویسش توسط منصور حکمت تهیه شده، اما خود منصور حکمت دو دهه پیش این استراتژی را رها کرد. این قطعنامه مصوب کنگره جریانی است که تاکنون هفت کنگره دیگر برگزار کرده و این استراتژی را در عمل بکار گرفته است. حکمتیست ها نمی توانند تحت پروژه گارد آزادی و در ضدیت با کومه له و در خفا مفاد قطعنامه ای را اجرا کنند و تصورشان این باشد که کمونیست های کردستان، همگی دچار آلزایمر شده اند و حافظه شان را از دست داده اند. گارد آزادی قادر نیست آلترناتیو پیشمرگ کومه له باشد و اعضای حکمتیست که روزی و روزگاری از فعالین کومه له بوده اند، امروز اگر بخواهند تصور کنند از همان جایگاه و اعتبار برخوردارند، فقط خودشان را فریب می دهند ."
پس معلوم شد که قطعنامه "درباره استراتژی ما در کردستان" که توسط منصور حکمت تبیین شد (محمد نبوی زیرکانه نوشته پیش نویس آن توسط منصور حکمت تهیه شده تا تلویحا این تصور را الغاء کند که این قطعنامه در کنگره تغییرات متعددی کرده است. ما سند تهیه شده توسط منصور حکمت را در اختیار داریم و از اینروست که لفظ تبیین شده را واقعی تر و مناسبتر تشخیص داده ایم.) هنوز در میان اسناد رسمی این حزب است و آنها مدعیند که آنرا پراتیک می کنند. اگر چنین است آنگاه باید به حزب و سازمان خویش و مردم توضیح دهند چرا سیاست های بیست سال اخیرشان تا این حد با این قطعنامه در تناقض قرار دارد؟ یک بام و دو هوا که نمی شود؟ وقتی بنفع تان است از مصوبه تبیین شده توسط منصور حکمت دفاع کنید و حتی تا آنجا پیش بروید که او را به زیرپا گذاشتن سیاست های خود متهم کنید؛ اما در مقرهایتان نام بردن از منصور حکمت و مطالعه آثار او را ممنوع اعلام کنید؟
فشار جنبش کمونیسم کارگری در کردستان
دلایل این چرخش مواضع تا سطح اعلام رسمی آن روشن است. نه تنها کومه له، بلکه سازمان های باند سیاهی زحمتکشان نیز مدام با رجوع کمونیست های جوانی مواجهند که بخاطر کمونیسم، تداعی شدن نام کومه له با کمونیسم در کردستان و گذشته درخشان دهه اول فعالیت حزب کمونیست به این سازمانها مراجعه می کنند. اما سریعا متوجه می شوند که آن کمونیسمی که آنها را بحرکت درآورده است؛ آن کمونیسمی که رادیکالیسمش، انقلابیگرییش، برابری طلبی و آزادیخواهیش الهام بخش آنها بوده است؛ ربطی به سیاست ها و پراتیک سازمانی که به آن پیوسته اند، ندارد. آنچه با آن مواجه می شوند بنا به سازمانی که در آنرا کوبیده اند، انواع و اقسام ناسیونالیسم است، از راست ترین و کثیف ترین شکل آن تا ناسیونالیسم چپ و رادیکال. ما مداوما با این جوانهای بخت برگشته که با مشاهده واقعیت، یا دلسرد شده اند و یا دنبال کمونیسم کارگری منصور حکمت می گردند، روبرو هستیم .
یک دلیل اصلی قدردانی از خدمات ارزنده منصور حکمت و اعلام اینکه "استراتژی ای که منصور حکمت تا مدتی بعداز تشکیل حزب کمونیست ایران به آن باور داشت. در پرتو این استراتژی برای تشکیل حزب کمونیست ایران بزرگترین خدمت را به جنبش کمونیستی بعمل آورد. با این استرتژی قدرت کمونیسم را در کردستان ارتقا داد. با این استراتژی شعار "آزادی، برابری، حکومت کارگری" را به شعار محوری حزب کمونیست ایران تبدیل کرد. دولت در دوره های انقلابی را به رشته تحریر درآورد و زمینه های انحراف و شکست انقلاب کارگری شوروی را بررسی کرد ."
این متن بسیار گویا است. این اعلامیه خطاب به حزب حکمتیست یا ما نوشته نشده است. این اعلامیه خطاب به کمونیست های هوادار منصور حکمت در تشکیلات خودشان و نسل جوان کمونیست در کردستان نوشته شده است. تقسیم منصور حکمت به دو دوره که در یکی از آنها منصور حکمت بیشترین خدمات را به جنبش کمونیستی کرده است و حزب کمونیست را تشکیل داده است و حتی خدمات ارزنده ای به کمونیسم در کردستان کرده است؛ و دوره دوم که عملا در جهت عکس این عمل کرده است و باعث تضعیف کمونیسم و رشد ناسیونالیسم شده است! تلاشی عجیب اما شاید باید گفت مستاصلانه برای اقناع این نسل جوان کمونیست در کردستان است. از اینجا مانده و از آنجا رانده، حالا که نتوانسته اند منصور حکمت را در کردستان و در میان جنبش جوان کمونیست بدنام کنند و از سکه بیاندازند؛ پس باید خود را پیرو اصلی او جلوه دهند! اما با یک کلک مرغابی، با تقسیم منصور حکمت به دو دوره، به عرش اعلاء رساندن دوره اول و نفی دوره دوم. باین ترتیب با خیال راحت می توانند ادعا کنند که کومه له و حزب کمونیست ایران پیروان واقعی منصور حکمت اند، اما "منصور حکمت دوره اول "!
و جالب اینجاست که بشکلی بسیار زیرکانه و متاسفانه فرصت طلبانه در این تقسیم منصور حکمت به دو موجود، تا آنجا پیش می روند که حتی ضعف کومه له فعلی و تسلیسمش به گرایش ناسیونالیستی و انشعابات مکرر راست ناسیونالیستی از آنرا نیز بپای منصور حکمت می نویسند :
"دوره دوم از حیات سیاسی و مبارزاتی منصور حکمت، با تلاش برای سازماندهی انشعاب در حزب کمونیست ایران آغاز شد، دوره ای که در داخل حزب، بدنبال موانع سر راه اجتماعی شدن و کارگری شدن حزب می گشت، نه در داخل جامعه. دوره ای که وجود گرایش ناسیونالیستی در درون حزب را مانع اصلی کارگری نشدن حزب می دانست نه اختناق سیاه جمهوری اسلامی را. دوره ای که در آن بجای آنکه به میدان آوردن نیروی اجتماعی طبقه کارگر جهت به عقب راندن اختناق جمهوری اسلامی را در اولویت قرار دهد، تصفیه حساب با رفیق بغل دستی خود را در دستور کار قرار داد. دوره ای که با سازماندهی انشعاب در حزب کمونیست، کومه له را در مقابل جبهه نیروهای ناسیونالیست در کردستان تضعیف کرد ."
حالا که منصور حکمت به دو دوره مارکسیست و خرده بورژوا تقسیم شد، با یک حمله از زاویه پا خورده "کیش شخصیت" سراغ احزابی می آیند که خود را در خط کمونیسم کارگری منصور حکمت می دانند. قرار است با این حمله کارشان را دو قبضه کرده باشند و از این پس این نوشته را در اختیار تمام جوانان جویای کمونیسم کارگری رادیکال و بری از هر گونه شائبه ناسیونالیستی قرار دهند :
"با اینکه تمایز واقعی بین این دو دوره تاریخی از حیات سیاسی و مبارزاتی منصور حکمت با اتکا به فاکت های عینی زیادی قابل تبیین و ارزیابی می باشد، اما هواداران منصور حکمت در احزاب چهارگانه با برخورد سکتی به شخص منصور حکمت و دیدگاههایش، خود را از هر نوع برخورد تاریخی به این پدیده عاجز و درمانده کرده اند. این دوستان و رفقا با دگم هایی که برای خود ساخته اند بدون اینکه زحمت مراجعه به مارکسیسم و مبانی سوسیالیسم علمی را به خود بدهند راه هر گونه برخورد انتقادی به نوآوری های منصور حکمت را بسته اند ."
بیان این دفاعیه از مارکسیسم و سازماندهی طبقه کارگر برای رهبری سازمانی که هر روز مشغول مذاکره با سازمانهای ناسیونالیست آدمکش است و هر نوع پاسیسفیسم و بی تحرکی خویش در قبال مبارزات کارگران و زحمتکشان دم در مقرشان را با اعلام اینکه در گیر ملاحظات دیپلماتیک هستند، توجیه می کند، کمی غلو آمیز و زیاده روی است! سازمانی که از شرکت در مراسم یادبود همان کمونیستی که اکنون از خدمات ارزنده اش به جنبش کمونیستی و رشد کمونیسم در کردستان داد سخن می دهند، خودداری می کند اما تابوت شیخ عزالدین حسینی را از کشور به کشور مشایعت می کند کمی ریاکارانه است؛ بهتر است سازمانی که تنها حرکت اجتماعی چند سال اخیرش دعوت دکانداران کردستان به اعتصاب عمومی بوده است، منصور حکمت و جنبش کمونیسم کارگری را متهم به عبور از طبقه کارگر و پیوند با خرده بورژوازی نکند. حس تناسب هم چیز خوبی است. *